گل پسرا قند عسلاگل پسرا قند عسلا، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 15 روز سن داره
بابا سعیدبابا سعید، تا این لحظه: 40 سال و 8 ماه و 5 روز سن داره
مامانمامان، تا این لحظه: 37 سال و 9 ماه و 19 روز سن داره

سه قلو ، قند عسلا گل پسرا

از 15 ماهگی چه خبر ؟

مامان بابا دد چیه کیه چی جیس کیخ دادا دایی(گاهی) بوس : دهنتون را باز می کنید و روی دهن فرد مورد نظر می گذارین .  ناز : تقریبا میشه گفت سر طرف را می شورین تا ناز کنین. با هم دست هم می دین و دست هم را تکون که می دین یه چیزایی می گین . بابای هم درست و قشنگ انجام می دین و هر چی که می خواین بی صدا فقط بهش اشاره می کنن. بازی مورد علاقتون هم جمع کردن فرش و قالی و قالیچه هست. اوایل وقتی می گفتم داداش را ناز کن خودتون را ناز می کردین. یه بار ارسلان داشت بازی می کرد و داداشی ها خواب بودن . گرم بازی بود و از من دورمنم همونطور که مشغول بودم گفتم عشق منه. عمر منه و ... کم آوردم گفتم ناز منه . ارسلان اصلا به من نگاه ...
27 آبان 1393

بدون عنوان

وقتی بچه ها رو می برم حمام می فهمم چقدر بزرگ شدن . به نظرم ارشیا گوشت اومده روی استخوناش البته خوراکش از بقیه بیشتره اما فعالیتش فوق العاده هست .  تازه دسته گلاشونم دیدم . همه بدن هم دیگه را با دندوناشون خالکوبی کردن آخه  حتی به رون پا و تخت سینه همدیگه رحم نکردن . برای همین خیلی روی دندان گرفتنشون حساس شدم .  اگه اسباب بازی از دست هم دربیارن یا به هر صورتی کاری باب میلشون نباشه خشمشون را نشون می ده از زدن همدیگه گرفته تا هل دادن و دندان گرفتن و اگر هم از ما ناراحت بشن میرن مشت می زنن به دیوار و در و مبل و... خوبه که خشمشون را نشون می دن اما نگرانم عصبی نشده باشن . مخصوصا اردلان تا جبران نکنه ول کن نیست .  ...
27 آبان 1393

حمام

معمولا بچه ها را خونه مامانه (مادر شوهرم) می برم حمام چون شرایط حمامشون مناسب هست . تنها هم نیستم . یکی می شوره (که معمولا خودم هستم) یکی خشک می کنه و می پوشونه (که معمولا مامانه هستن) یکی هم شیشه می ده و می خوابونه (که معمولا همسرم هستن) یکی هم اگه نخوابن نگهشون میداره و بازی می کنه (که معمولا بابایی هستن پدر شوهرم را میگم) این شد حداقل چهار نفر. گاهی هم که خیلی وقت بذارم و مدت طولانی توی حمام باشن از حمام بیرون نیامده گریه می کنن و می خوابن و سه نفره هم بیرون حمام حریفشون نمیشن. اما یه تنه کار چهار نفر را انجام دادم تازه عکاسی هم کردم : دعا کنین سرما نخورن. بعد از حمام:  ...
26 آبان 1393

از خودم بگم ؟

از راهنمایی های دوستان بی نظیرم ممنون.  حقیقتش من تا از خواب بیدار میشم باید پوشک عوض کنم و شیر درست کنم و لباس نم زده عوض کنم و ... تا به خودم میام ظهر شده یه چایی درست می کنم اونم اگه حسش باشه گاهی هم موکول میشه به شب که برای سعید جان چایی درست می کنم . دیگه میلم به صبحانه نیست گاهی با بچه ها چند لقمه ای نون ماست سبزی یا پنیر می خورم اونم سرپایی چون همش دستشون توی ظرف ماست و پنیر . ناهار که حتی اگه حاضر هم باشه زودتر از ساعت 4 و 5 گاهی هم 6 میلم نمی کشه . بیشتر وقتها داروهایم را هم فراموش می کنم تا اینکه دردم زیادتر بشه خوب البته همش تقویتیه. ترجیح می دم درد را تحمل کنم اما مسکن نخورم . مسکنا باشه برای روزای پیری که این جوجه ها ...
26 آبان 1393

چی بخوریم ؟

از همه دوستان که در مورد خواب بچه ها راهنمایی و حتی همدلی کردن ممنون. مطلبی که دستگیرم شد اینکه توی این سن نمی تونم بچه ها را مجبور به خواب کنم و البته  مهمتر اینکه من تنها نیستم که این مشکل را دارم چون تا حالا فکر می کردم چون دست تنهام بچه هام در مورد خوابشون اذیت می شن . جمعه نهار خودمون و بچه ها را زودتر درست کردم و قند عسلها را بردیمشون پارک نزدیک خونه یکمی سرسره بازی کردن و یکمی راه رفتن و بیشتر متعجب به بچه های بزرگتر نگاه می کردن و ارسلان می خواست مثل بقیه از پله های سرسره بالا بره منم یه بار همراهیش کردم اما به علت وزن بالا و نگاهان جستجوگر و بعضا ... دیگه امکانش نبود . یکی هم روی صندلی نشستن و عکس گرفتن وقتی برگشتیم خو...
25 آبان 1393

15 ماهگی

خوب نشد که نشد .  بچه ها ساعت 7 شب خوابشون میامد تا 9 بیدارشون نگه داشتیم بعد خوابیدن و ساعت 11 که ما می خواستیم بخوابیم بیدار شدن و من پیش قند عسلها تا ساعت 2.5 بیدار بودم. می خواستم به زندگی یه نظمی بدم که نشد .  این روزها هم آنقدر درد های جدید داشتم که یاد بارداریم افتادم. قابل توجه علاقه مندان به داشتن چند قلو : طی بارداری هر روز یک جای جدیدتون درد می کنه که خوب در حد توان سعی می کنید صداتون در نیاد که بگن طبیعیه خانم سه قلو دارین  بعد از تولد هم اصلا یادتون میره بگین کمرم درد می کنه ؛ زانوم درد می کنه ؛ گردنم خشک شده ؛ قلنج دارم ؛ وقتی هم به خودتون میاین میگین راستی فلان جام درد می کنه به خودتون میگین ای بابا ...
25 آبان 1393

چکار کنم نخوابن؟

دوبار کلی مطلب نوشتم اما خرابکاری کردم خوب از اول و مختصر : من بچه ها را بعد از عاشورا از شیر گرفتم البته ارشیا که از 1.5 ماهگی پس زده بود . حالا خوابوندنشون سخت تر شده. برنامه دیروز خواب بچه ها : ساعت 10 صبح بیدار شدن ساعت 11تا12 ارسلان و ارشیا خوابیدن . ساعت 6.5 اردلان از هوش رفت ارشیا هم نتونست بیدارش کنه. ساعت 6.5 تا 8.5 اردلان و ارسلان خوابیدن . ساعت 7.5 تا 8.5 ارشیا خوابید . تا ساعت 2.5 هم شب زنده داری کردیم و خودشون حین بازی غش کردن . امروز هم از ساعت 11 بیدار شدن . ساعت 2.5 تا 3.5 ارسلان و اردلان خوابیدن . نمی دونم برنامه اردلان جان چی هست اما هر کار کردم  مثل دیروز نخوابید. دیروز اردلان داش...
21 آبان 1393

خواب

از نظرات همه ممنونم بازم راهنمایی میخوام لطفا. داروی دیفن هیدرامین را دکتر احمد شاه فرهت خیلی با جدیت تجویز کرد که من یه مدت دادم دیگه ندادم . اگه بچه ها ساعت 12 هم بخوابن من راضی هستم اما چند وقتی هست که دیگه دیر می خوابن.  منم می خوام یه هفته ای بدم تا خوابشون تنظیم بشه بعد قطع می کنم. قبلا خیلی در دادن این دارو ممانعت نشون می دادم حاضر بودم تا صبح هم بیدار بمونم اما مشکلم اینکه بچه ها تا ظهر می خوابن هر دو سه ساعت هم شیر می خورن نتیجش میشه 2 یا نهایتا 3 وعده غذا که خوب کمه دیگه باید 5 وعده بخورن اما همش خوابن. من شب از ساعت 12 به بعد دیگه حال سر و کله زدن با بچه ها را ندارم که غذا بخورن یعنی همش در حال چورت زدن هستم. بابا...
20 آبان 1393

جوجو

این روزها عروسکای بچه ها را توی دسترسشون گذاشتم و اسماشون را می گم اردلان جوجو را یاد گرفته . جوجو و دققه از کلمات جدید اردلان هست . مدام با خودش دققه را تکرار می کنه و حتی وقتی می ذوقه. ارشیا اِدِ را خیلی تکرار می کنه به معنی بده. دَ را هم وقتی چیزی میده و وقتی یک دفعه ذوق می کنه از دیدن من می گه اِ دَ . ارسلان هم چه چیزایی با دال موقع بازی می گه که من نمی فهمم. کلمات مشترک همچنان کیخ جیس دَ ماما بابا هَم   فعلا همینا.
20 آبان 1393

بازی مورد علاقه

بازی ای که خیلی دوست دارین اینه که دنبالتون کنم. وقتی دنبال بابا که از خونه بیرون میرن می خواین  گریه کنین با بازی و تغییر صدا می گم : گرگم و گله می برم . دیگه یادتون می ره چیکار می خواستین بکنین. می دوین و  و من باید دنبالتون کنم . زمین می خورین. به هم می خورین مثل لرل هاردی مستقیم و فیس تو فیس بعد به عقب پرتاپ می شین و اصلا هم ناراحت نمی شین و زود بلند می شین می دوین. منم به این بازی راضیم هم خودم یه حرکتی کردم هم وسیله نمی خواد هم شما خسته می شین و از همه محمتر همه می خندیم اما نفس کم میارم شدم مثل زنای 50 ساله . مامانتون پیر شده  هم موهاش سفید هم توان نداره هم همیشه می گه آی کمرم آی پام و غرغراشم ماله بابایه. ...
19 آبان 1393